گاهی اوقات آن قدر عبادت می کنیم که نمی فهمیم دقیقاً چه کار می کنیم؟

عبادت را چه معنا می کنیم؟

عبادت در نگاه اول به «اعمال و رفتاری خاص گفته می شود که در زمان های خاص انجام می شود.» نماز، روزه، زیارت ائمه، قرآن خواندن و ... آیا عبادت همین هاست. ارتباط با خدا فقط با این کارهاست؟

اگر این باشد که من و آن مسیحی که عبادتش را فقط حضور در کلیسا می داند چه فرقی دارند؟

ریش و تسبیح و مهر بزرگ و سجاده، نشان عابد بودن است؟

چرا وقتی حرف از اخلاق خوب و ادب و مهربانی و سخاوت و ... زده می شود، تصویر یک شخص "مومن" (!) به ذهن من و شما نمی آید. (یا دست کم ، کمتر به ذهن می آید)

بندگی و عبودیت فقط به نماز و روزه و ... نیست. اینها سر جایش. اما کسی که نماز اول وقت می خواند ولی هنگام معامله و کاسبی حق دیگران را ضایع می کند، این نماز فایده ی چندانی برایش ندارد.

یک مَن ریش هم برای کسی که داخل خانه با زن و بچه اش بد اخلاقی می کند نمی تواند تأثیری در مومن بودن بگذارد.

تسبیح و ذکر بیست و چهارساعته هیچ تضمینی برای ورود به بهشت نیست وقتی من حق الناس به گردنم هست.

حرفم این است: چرا خدا و بندگی اش را در تمام زندگی مان نمی بینیم. لحظه لحظه زندگی ما اگر با این آیه باشد که «الم یعلم بأن الله یری: آیا (بنده) ندانست که خدا می بیند» ؛ زندگی کردنمان فرق می کند. و ما تابحال نخواسته ایم...