چه کار به کار هم داریم؟!

چرا در مورد هم نظرهایی می دهیم که ظاهرش چند کلمه است، اما باطنش دنیایی اتفاق های پی در پی است؟

اصلاً اگر نظر ندهیم چه می شود؟ ها؟ چه می شود؟

- «خب! من فقط نظرم رو گفتم» [با قیاقه ای حق به جانب]

سوال: کسی از شما نظر خواست؟ کسی نظر شما را پرسید؟

ای بابا. اینکه من چه لباسی پوشیدم یا چه ماشینی سوار می شوم یا اینکه برای خانه ام په وسیله ای خریدم به چه کسی ربط دارد؟ من دارم زندگی می کنم!

خیلی از ما ها برای دیگران زندگی می کنیم. می گویید نه! علامتش: «چرا این کیف رو خریدی؟ این که خیلی سنگینه! - می خواستم از خواهر شوهرم کم نیارم» « چرا با این همه قسط و قرض رفتی این ماشین گرون رو خریدی؟ آخه باجناقم رفته سانتافه خریده خواستم کم نیاورده باشم» و ... 

مثلاً چه می شود اگر عروس و داماد سرویس مبل نداشته باشند؟ 

چه می شود ، داماد یک یا دو دست کت و شلوار بیشتر نخرد؟

نمی شود لباس عروس کرایه کنیم؟

نمی شود ماشین عروس را گل های آنچنانی نزنیم؟

نمی شود فیلمبرداری کذایی نکنیم؟

نمی شود شام مهمانی یک نوع غذا بیشتر نباشد؟ (فقط یک نوع!)

نمی شود ...؟ (1)

جواب همه این سوالات: «آخه مردم چی میگن!»

کاش «مردم» یک شخصیت خارجی بود که می نشستیم و یک دفعه تکلیفمان را با او روشن می کردیم که چه می خواهد بگوید؟ مردم چه می خواهند بگویند. اصلاً مردم اگر چیزی بگویند چه می شود؟

تو را به خدا، در مورد هم اظهار نظر نکنیم. ما آن مردمی نباشیم که دیگران از زبان ما بترسند!

همیشه نیازی به حرف های زیبا نداریم. گاهی نیاز به سکوت های زیبا داریم. سکوت!

--------------------------------

(1) ما دیدیم بعضی ها کردند و شد! 

* خیلی خودم رو کنترل کردم که بیشتر ننویسم. و الا دلم خیلی پره. خیلی