یکی از چیزهایی که انسانیت انسان را می رساند، شاکر بودن و ممنون بودن از کسانی است که به آن ها مدیون است.

اگر کسی مدیون دیگری باشد، ولی همیشه پشت او بدگویی کند و او را آزار دهد، هر کس او را ببیند، در دلش می گوید، "عجب انسان نامردی!"

گاهی ما ، خواسته یا ناخواسته، کسانی را تمسخر می کنیم که به آنها مدیونیم. کسانی را محاکمه می کنیم که زندگی و آسایش و امنیت و غرورمان ، مدیون نبودن آنهاست، مدیون یتیمی فرزندان آنهاست. مدیون گریه های شبانه مادران و همسران آنهاست.

و ما هیچکدام این ها را نمی بینیم و پوست خندی ناجوانمردانه می زنیم و به تمام بی حیایی زبانمان می چرخد که "می خواست نروند"

خب! اگر او و امثال او نرفته بودند، چه بسا عراق باید به کمک ما می آمد. چه بسا باید منت سوره را می کشیدیم که به ما امکانات و تسلیحات بدهد.

با هزار التماس و درخواست جنسی را چندین برابر بازار جهانی بخریم و آخرش هم سالم نباشد. تو سری خور و خفت بار زندگی می کردیم.

خیلی نامردی است که دختری یا پسری، زمانی به دنیا بیایند که پدرشان بین خاکریز خودمان و خاکریز عراق افتاده باشد و نتوانیم حتی جسدش را به خانواده اش بدهیم.

خیلی جسورانه است که برای مادری، بعد از پانزده سال دو تکه استخوان بیاورند و با گوشه چشم نگاهش کنیم و بگوییم "تقصیر خودت بود. می خواست نگزاری برود...!"

و این راه هنوز ادامه دارد...