=====================================

دوشنبه 27-5-93

تقریب دوم از اشکال دوم:

این تقریب، ولایت فقیه را می پذیرد، اما محدود

تقریر دوم اشکال دوم:

تحدید ولایت فقیه: ملأ منطقة الفراق. فقیه باید حکم صادر کند مستند به کتاب و سنت. ولی این حکم حکمی نیست که در لوح محفوظ باشد. ولی آن قدر موضوعیت دارد که اگر رد بشود امام صادق علیه السلام فرمودند الرادّ علیه کالرادّ علینا.

شهید صدر می فرماید: سوال! اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا... یعنی چه؟

یعنی در حوزه موضوع؟ یا در حوزه منطقة الفراق؟

در حوزه منطقة الفراق:

چرا که رجوع به راوی از این جهت که راوی است، در جایی مهم است که آن راوی بخواهد از تخصصش استفاده هم بکند. در تشخیص موضوع که تخصصش را استفاده نمی کند. چه بسا یک غیر فقیه هم بتواند موضوع را تشخیص  بدهد. ولی در «ملأ منطقه الفراق» تخصص لازم است. فقیه نظرش مهم است.

 

اشکال: این جا هم همان جوابی را بدهیم که به اشکال اول داده شد. «انهم حجتی علیکم» اطلاق داشت. و ...

جواب: اینجا نمی توان از اطلاق حجتی علیکم استفاده کنیم و بگوییم حتی تشخیص موضوع هم دست فقیه باید باشد. چون مستشکل در آنجا اصل ولایت فقیه را کنار گذاشته بود و فقط بحث فتوا را قبول داشت. و ما با این اطلاق ولایت را برای او ثابت می کردیم. اما در بحث تشخیص موضوع این بحث ثابت نمی شود.

 

 

ولایت قبل و بعد از بلوغ سیاسی مردم:

در حوزه تشخیص موضوع قبل از اینکه مردم به بلوغ سیاسی برسند فقیه بر آنها ولایت دارد. اما وقتی به بلوغ رسیدند فقیه دیگر ولایت ندارد. و منتخب مردم ولایت دارد.

اشکال: این ادعای شما دلیلی هم دارد؟

جواب: قبل از بلوغ، این تشخیص موضوع از امور حسبه است و شارع راضی به ترکش نیست پس باید متولی داشته باشد. و این با همان قدر متیقن (که در بحث های قبلی کتاب تفصیلش گذشت) ثابت می شود.

وقتی به بلوغ سیاسی می رسند آن امور حسبه بودنش کنار می رود. و فرض ما این است که دلیل انتخاب نافذ است و انتخاب مردم را شارع تنفیذ کرده است. ولو اینکه فقیه نباشد. لذا فقیه دیگر ولایت ندارد.

 

 

باید بحث کنیم که دلیل «ولایت منتخب» چیست. ایا اطلاق دارد یا نه؟! آیا انتخاب در ولایت معنا دارد یا نه؟ (که در فصل بعدی کتاب خواهد آمد)

 

تفصیل در «ملأ منطقة الفراق»:

اما در قسم دوم آیا این تفصیل وجود دارد یا خیر؟ قبل از بلوغ سیاسی و بعد از آن «ملأ منطقة الفراق» ولایت با کیست؟

مصنف می گوید کلمات شهید صدر مضطرب است. لذا اصل ادعای ایشان را به صورت تخریج فقهی و فنی بررسی میکنیم.

می فرمایند در مورد ملأ منطقه الفراق در کلام شهید صدر دو احتمال وجود دارد:

الف) ملأ منطقة الفراق مطلق است.

ب) در این قسمت هم تفصیل قائل شویم.

 

دلیل فقهی احتمال اول: خود روایت است. روایت اطلاق دارد. روایت گفته است که تخصص روایی موضوعیت دارد و به آنها رجوع کن. و فرقی بین قبل و بعد بلوغ سیاسی امت قائل نشده است.

 

احتمال دوم:

یادمان باشد که دلیل داریم که انتخاب مردم تنفیذ می شود.

 

این احتمال دوم دو مدل استخراج فقهی دارد:

الف) قبل از بلوغ سیاسی ملأ منطقة الفراق و ولایت با ولی فقیه است. ولی بعد از بلوغ سیاسی منتخب مردم ولایت خواهد داشت.

به دو دلیل: امور حسبه + قدر متیقن / اما الحوادثه الواقعة ... (باولایت فقیه قصور امت بر طرف می شود)

 

بعد از بلوغ هر دوی این دلیل ها ساقط می شود.

دلیل اول را رد می کنیم چون فرض داریم که دلیل شرعی داریم بر اینکه مردم می توانند کسی را انتخاب کنند و نافذ است. و ادله حسبه هم دیگر بعد از بلوغ سیاسی امت از بین رفته اند.

 

 

دلیل دوم رد می شود: عقلائیاً جعل شده است برای این که نقص مولی علیه را جبران کند.

ارتکاز عقلی داریم در جایی که جامعه نقصی ندارد، فقیه دیگر ولایتی ندارد.

 

جواب:

شما بر اساس حرفی جلو رفته ای و طبق قیاسی جلو رفته ای که قیاس مع الفارق است.

قیاس کارهای شخصی با مجتمع صحیح نیست و مع الفارق است. مجمتع بعد از بلوغ باز هم نقص دارد. نقص دارد که باز هم دنبال یک ولی می گردد. وقتی نقص داشته باشد دیگر با فرد مقایسه نمی شود. پس ارتکاز ذهنی شامل امت و مجتمع بعد از بلوغ سیاسی نمی شود.

 

ب) تخریج دوم برای فصل:

در حوزه اخذ فتوا و حکم و حتی شناختن حکم ولایی برو نزد راویان. اما نفس ملأ هم دست این راویان است؟ خیر. این ها ولایت ندارند . فقط حکم را بیان می کنند. قبل بلوغ از باب حسبه این ها ولایت دارند. بعد بلوغ این راویان فقط راوی اند.

جواب:

این حرف یعنی انکار اصل ولایت فقیه که مخالف است با «انهم حجتی علیکم». با این حرف راویان حجت الله خواهند بود. نه حجت معصوم!