یا حسین

دهه اول محرم 1394 - مسجد امام رضا علیه السلام - خیابان آبکوه مشهد 

فیش1: ارزش ها و ضد ارزش ها - مقدمه


موضوع صحبت این ده شب ان شاء الله «تغییر ارزشها و ضد ارزش ها» است. 

خلاصه بحث:

مقدمه اول: 

آمدن ما به این دنیا و رفتنمان جبر است و هیچ اختیاری نداشتیم و نداریم. اما چگونه رفتنمان دست خودمان است. اینکه مومن برویم یا مشرک، مسلمان باشیم یا کافر، خوب باشیم یا بد. 

مقدمه دوم: 

همه انسان ها برای حرکت و رشد و صعود در این دنیا زندگی می کنند. زندگی انسان یک زندگی فردی و تکی نیست. انسان لازم دارد در جمع باشد و با دیگران تعامل داشته باشد تا بتواند رشد و نمو داشته باشد. 

مقدمه سوم:

برای رشد و حرکت جمعی باید یک قانون، بر این جمع حاکم باشد تا رشد جمعی تحقق پیدا کند. و الا هرج و مرج خواهد شد و هیچ کس به هیچ کجا و هیچ نتیجه ای نخواهد رسید. 

خدای متعال این قوانین را برای ما وضع کرده است. اتفاقی که در کربلا افتاد یکی از همین اتفاقاتی بود. 

مردم خواستند، حسین بن علی از مدینه به سمت مکه و سپس به سمت کوفه حرکت کرد.

مردم نخواستند، حسین بن علی به کوفه نرسید و کارش به کربلا رسید. 

اگر همان مردم کوفه بر سر حرفشان می ایستادند ابن زیاد و یزید و دار و دسته اش کاری نمی توانستند بکند. 

مهم ترین علت اینگونه اتفاق ها و سقوط ها، تبدیل شدن «ارزش ها» به «ضد ارزش ها» است. وقتی در حکومت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله ملاک برتری شایستگی و تقوا است، می بینیم که پس از پیامبر اکرم ملاک می شود همان قبیله گرایی و اشرافیت. 

ملاک زمان پیامبر اکرم برابری و برادری بود. اما به مرور این ارزش جایش را به ضد ارزشی به نام ارباب و برده داد. دوباره اشرافیت و قومیت ارزش محسوب شد. 

الان هم همین است. اگر انقلاب اسلامی ایران به نتیجه رسید چون بر اساس ارزش های حقیقی اسلام رشد کرد. اگر این ارزش ها از بین برود، قطعا و بدون شک انقلاب ما و تمام تلاش هایمان از بین خواهند رفت.

با توجه به سه مقدمه بالا، ما برای رسیدن به نتیجه باید تابع قوانین باشیم تا رشد کنیم. اگر کسی رشد نکرد، نمی تواند به قانون یا جمع اشکال بگیرد. باید خودش را بررسی کند.

خدای متعال هم کسی را به زور به بهشت نمی برد. باید بخواهیم و خودمان، خودمان را مطیع این قانون کنیم تا بتوانیم رشد و حرکت داشته باشیم.

اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دین اسلام را عرضه میکند، دین زمانی رشد می کند که مردم آن را قبول کنند و به آن عمل نمایند. 

همان مردم ولایت امیر المومنین را نمی پذیرند و علی علیه السلام 25 سال در خانه می ماند. 

همان مردم به علی بن ابی طالب علیه السلام روی می آورند و او حاکم و خلیفه می شود. پس ما باید بخواهیم. «ِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏» [رعد-11]