سه شنبه 29-5-93

موشر دوم :

یک سری ارزش های اجتماعی که اسلام بر آن ها اصرار دارد.

قسط - عدالت - احسان - ...

 

یا نوع تفسیر دین از پدیده های اجتماعی:

مثل اینکه حضرت علی  علیه السلام می فرمایند که : هیچ فقیری نیست مگر اینکه کسی پولدار شده است.

 

یا مثل تفسیری که اسلام از تاجر دارد. اسلام تاجر را جزء صنعتگران می خواند. نه به عنوان یک دلال.

تاجر یک تولید کننده تلقی می شود. تولید کننده پولی که می گیرد بر اساس کار و عملی که انجام داده است می گیرد. لذا اگر حاکم بفهمد که پول را در مقابل عملش نمی گیرد مثل اینکه احتکار می کند و بدون عمل سود می کند می تواند جلویش را بگیرد.

از این نوع بیان ها فقیه می تواند مذاق اسلام و شریعت را به دست بیاورد.

 

موشر سوم:

ببینیم عناصر متغیر، انهایی که در دایره منطقة الفراق ظهور پیدا کرده است. آنهایی که پیامبر و ائمه علیهم السلام به وصف ولی بودنشان صادر کرده اند چگونه بوده است؟

اهل بیت یک حیثیتشان امام بودنشان است و یک حیثیتشان حاکم و والی بودن. پیامبر اکرم، امیر المومنین و امام حسن مجتبی علیهم السلام حکومت ظاهری هم داشته اند. آن احکام حکومتی چه بوده است و چگونه بوده است؟

ببینیم هدف حضرت از صدور این حکم حکومتی چه بوده است؟ در زمان ما نمی توان دقیقاً همان کار را انجام داد، اما می توان هدف از انجام آن کار را استنباط کرد و در زمان خودمان مصداق آن را اجرا کرد. و این کار، کار فقیه است.

از جمله حکم های حکومتی این است که پیامبر گفتند که اجاره دادن زمین ممنوع است! مالک زمین نباید کرایه بدهد. یا خودش زراعت کند یا بدون کرایه به برادرش بدهد تا او زراعت کند! اگر برادرش هم نخواست زمینش را نگه دارد!!!

عقد اجاره که اشکال ندارد. چرا پیامبر اکرم حرام کردند. ولی ما برداشت کردیم حضرت به وصف ولی بودنشان اجاره را منع کردند تا توازن مالی رعایت بشود.

 

روایت دیگر:

پیامبر اکرم فرمودند زیادی آبی را که خریده ای نگه ندار!

 

دلیل می گوید که الناس مسلطون علی اموالهم. هر آنچه می خرد می تواند نگه دارد. اما حضرت احتکار را حرام کردند. چون توازن عرضه و تقاضا را از بین می برد. نرخ کاذبی به وجود می آید که در قبال هیچ زحمتی نیست و به جامعه ضرر می زند.

 

مؤشر چهارم:

اهدافی که برای ولی امر در خود نصوص آمده است.

مثلا : ان علی الوالی ...

اگر زکات کافی نبود برای فقرا، ولی باید از خودش بدهد تا فقرا بی نیاز بشوند.

در این روایت هدف کاملا مشخص شده است که باید فقرا تأمین شوند.

 

مؤشر پنجم:

مثلا این که یک سری روایات و فتاوا را کنار هم بگزاریم و از بین این ها یک معنایی را اصطیاد کنیم.

مثلا:

فقیه می گوید «کسبی که در مقابلش عملی نیست حرام است» این حکم از کدام روایت است؟

-        اسلام برای منابع طبیعی مالکیت قائل نشده است. به صرف حیازت ملکیت نمی آید. باید حتما یک کاری برای آن انجام بدهید.

-        اگر کسی قبلا احیا کرده است و از بین رفته است و کس دیگری دوباره احیا کرده است ملک برای نفر دوم است.

-        ... (در کتاب آمده است)

 

همه این ها که کنار هم قرار می گیرد، فقیه به این نتیجه می رسد که اسلام ربح بلاعمل را مغبوض می دارد.

 

* این حرف هایی که تا اینجا بیان شد، بر این اساس بود که شهید صدر می خواست بگوید فقیه برای ملئ منطقة الفراق باید اول موشرات را ببیند و طبق آن حکم بدهد.

اگر مراد شهید صدر این است که خوب است.

اما گر مراد شهید صدر این است که «اگر موشری بود فقیه می تواند منطقة الفراق را پر کند. و اگر مؤشری نبود باید سکوت کند و دست نگه دارد.»

اگر مراد، این احتمال دوم باشد، ما موافق نیستیم و این را قبول نداریم . چون این قید اضافی است و باید مدعی این قید، دلیل بیاورد.

ما یک قید بیشتر نداریم، این که ملئ منطقة الفراق باید در چارچوب احکام ثابت باشد. احکام ثابت را در معرض خطر قرار ندهد. اگر هم می خواهد احکام الزامی را تحت الشعاع قرار دهد فقط باید جایی باشد که موضوع آن حکم الزامی تغییر کرده باشد. ولو به نحو تزاحم. مثل اینکه موضوع حج ضرر به اسلام باشد.

و الا نمی تواند اعمال ولایت کند.

 

پس اطلاق دلیل ولایت فقیه شامل احکام الزامی نمی شود. ولی شامل احکام ولایی که موشری در آن وجود ندارد می شود.

 

نتایج بحث ... (کتاب)