جــــــوالــــــــدوز

.:: باید یک "سوزن" به دیگران زد و یک "جوالدوز" به خودمون ::.

۲۶ مطلب با موضوع «یادداشت ها» ثبت شده است

نمیشه...

گاهی بعضی کارها پیش نمیره...

هر کار می کنی نمیشه!!!

توی این جور مواقع دو کار باید کرد: 

1- کلّاً بیخیال اون کار بشی

2- خیلی جهادی انجامش بدی و تمومش کنی

۰ نظر
سید محمد حسینی یزدی

وظیفه یابی

از مهمترین کارها تشخیص وظیفه است.
اما از اون مهمتر اینه که بدونم وظیفه چه کسی رو باید تشخیص داد؟

ما غالبا تخصص زیادی داریم در تشخیص وظیفه دیگران.

پدرم باید این کار رو میکرد.
مادرم باید اون کار رو می کرد.
داداشم باید...
خواهرم باید...
مسئولین باید...
ووو
.
اگر هر کسی وظیفه خودش رو انجام بده، همه چیز درست میشه.

کانال جوالدوز


https://t.me/javaldouz

۱ نظر
سید محمد حسینی یزدی

خودمون از بیرون

شاید گاهی وقت ها لازم باشه خودمون رو از بیرون ببینیم. 

به خودمون از نگاه یک مخالف نگاه کنیم.

به اخلاقمون

به رفتارمون

به تعصباتمون

به ارزشهامون

به دوست داشتنی هامون 

شاید لازم باشه یک کمی، نه خیلی!، فقط یک کم بپذیریم که ما «انسان کامل» نیستیم!

۰ نظر
سید محمد حسینی یزدی

مریضی سخت...

بعضی مریضی های وقتی دیر تشخیص داده می شوند دیگر قابل درمان نیستند. اصطلاحاً دکتر ها مریض را جواب می کنند و دیگر امیدی به درمان نیست.

مریضی روحی هم همین طور است. اگر سریع تشخیص داده شود قابل درمان خواهد بود و الا درمان نمی شود.
بزگترین مریضی روحی کفر و نفاق است. کفر و نفاق همان ابتدای راه ، قابل درمان است، لذا خدای متعال آنها را مورد خطاب قرار می دهد و به دین اسلام دعوتشان می کند:

۰ نظر
سید محمد حسینی یزدی

نمی خواهیم که بخواهیم

گاهی وقتها می خواهیم کاری انجام بدهیم، اما نمی شود.
شاید «او» نمی خواهد! سمعا و طاعةً
اما گاهی ما نمی خواهیم:
این گاهی، یا به خاطر این است که نمی توانیم بخواهیم، که هیچ!
و یا به خاطر این است که نمی خواهیم که بخواهیم ؛ که غالبا مشکل همین است.
نمی خواهیم بخواهیم.
یا دیر تصمیم می گیریم که بخواهیم.

و این همان است که "ان الانسان لفی خسر"

***


اللهم انی اعوذ بک من الکسل و الفشل

۰ نظر
سید محمد حسینی یزدی

کاش اختیار نداشتیم...

گاهی فکر می کنم کاش ما آدم ها اختیار نداشتیم. 

اگر هم اتفاقی می افتاد با خیال راحت می گفتیم تقصیر ما نبود. 

اگر دستمون توی گوش کسی می خورد خیالمون راحت بود که تقصیر ما نبود.

شاید بگید دیگه بهشت و جهنم بی معنی می شد، آره می دونم، اصلاً شاید خیلی منطقی و فلسفی بخوای متن رو بخونی و از اول بهش گیر بدی که «امکان نداره ... محال است! و ...» 

می دونم!

عجب صبری خدا دارد. آخه وقتی می بینیم بعضی ها از این اختیارشون چه استفاده هایی می کنند و ظلمهایی می کنند که عرش رو می لرزونه، اون وقت هستش که آدم آرزو می کنه «کاش اختیار نداشتیم...»

این همه ظلم و جور ، این همه نامردی، از همون اول تاریخ که قابیل مهر قاتلی به پیشونیش خورد، اون موقعی که مرد مردهای عالم دستش بسته بود و فقط به خاطر قولش به پیغمبر اکرم کاری نکرد و همسرش و محسنش شهید شدند، اون موقعی که زینت دوش نبی روی زمین بود و ... الان که دختر بی گناه و معصوم مسلمان و غیر مسلمان به دست داعشی های وحشی تکه تکه می شن ...

أین هادم ابنیة الشرک و النفاق

۰ نظر
سید محمد حسینی یزدی

تغییر ارزشها و ضد ارزشها - سخنرانی شب اول محرم

یا حسین

دهه اول محرم 1394 - مسجد امام رضا علیه السلام - خیابان آبکوه مشهد 

فیش1: ارزش ها و ضد ارزش ها - مقدمه


موضوع صحبت این ده شب ان شاء الله «تغییر ارزشها و ضد ارزش ها» است. 

خلاصه بحث:

۰ نظر
سید محمد حسینی یزدی

عرفه، دعا و دل من!

دلنوشته...

گاهی حس دعا کردن ندارم. نه که نخواهم دعا کنم، حسش نیست. خب دل است دیگر، دلش نمی خواهد بشکند!

اما گاهی یک «یا رب» تمام وجودت را از زمین جدا می کند. نیستی! خودت نیستی و ...

استادمان می گفت اگر دلت یاری نکرد برای دعا و مناجات ، شکایت کن! اصرار کن! « خدایا دلم یاری نمی کند. اللهم انی اشکو من نفسی» « خدایا چشمم خشک شده است.» 

خدا خودش کمکمان کند که در خانه او خوب گدایی کنیم... عرفه برای هم دعا کنیم. 

جا مانده های شب های قدر (مثل من) عرفه گدایی نکنند چه کنند!

۰ نظر
سید محمد حسینی یزدی

یک آیه از قرآن: حرف های زیبا، اما...

بعضی وقت ها قرآن که می خوانیم، یک آیه جلب توجه می کند! شاید بارها آن آیه را خوانده و شنیده باشیم و یا چه بسا برای دیگران توضیح هم داده باشیم، اما یک مرتبه آن آیه طوری به جان آدم می نشیند که انگار اولین بار است آن را می خوانیم!

داشتم قرآن می خواندم که همین اتفاق افتاد به آیه 204 سوره بقره که رسیدم آنچنان آیه زیبا و قشنگی اش برایم جلوه کرد که یکی دو روز است به آن فکر می کنم!

۱ نظر
سید محمد حسینی یزدی

کاش «مَردم» یک شخصیت خارجی بود!

چه کار به کار هم داریم؟!

چرا در مورد هم نظرهایی می دهیم که ظاهرش چند کلمه است، اما باطنش دنیایی اتفاق های پی در پی است؟

اصلاً اگر نظر ندهیم چه می شود؟ ها؟ چه می شود؟

- «خب! من فقط نظرم رو گفتم» [با قیاقه ای حق به جانب]

سوال: کسی از شما نظر خواست؟ کسی نظر شما را پرسید؟

ای بابا. اینکه من چه لباسی پوشیدم یا چه ماشینی سوار می شوم یا اینکه برای خانه ام په وسیله ای خریدم به چه کسی ربط دارد؟ من دارم زندگی می کنم!

خیلی از ما ها برای دیگران زندگی می کنیم. می گویید نه! علامتش: «چرا این کیف رو خریدی؟ این که خیلی سنگینه! - می خواستم از خواهر شوهرم کم نیارم» « چرا با این همه قسط و قرض رفتی این ماشین گرون رو خریدی؟ آخه باجناقم رفته سانتافه خریده خواستم کم نیاورده باشم» و ... 

مثلاً چه می شود اگر عروس و داماد سرویس مبل نداشته باشند؟ 

چه می شود ، داماد یک یا دو دست کت و شلوار بیشتر نخرد؟

نمی شود لباس عروس کرایه کنیم؟

نمی شود ماشین عروس را گل های آنچنانی نزنیم؟

نمی شود فیلمبرداری کذایی نکنیم؟

نمی شود شام مهمانی یک نوع غذا بیشتر نباشد؟ (فقط یک نوع!)

نمی شود ...؟ (1)

جواب همه این سوالات: «آخه مردم چی میگن!»

کاش «مردم» یک شخصیت خارجی بود که می نشستیم و یک دفعه تکلیفمان را با او روشن می کردیم که چه می خواهد بگوید؟ مردم چه می خواهند بگویند. اصلاً مردم اگر چیزی بگویند چه می شود؟

تو را به خدا، در مورد هم اظهار نظر نکنیم. ما آن مردمی نباشیم که دیگران از زبان ما بترسند!

همیشه نیازی به حرف های زیبا نداریم. گاهی نیاز به سکوت های زیبا داریم. سکوت!

--------------------------------

(1) ما دیدیم بعضی ها کردند و شد! 

* خیلی خودم رو کنترل کردم که بیشتر ننویسم. و الا دلم خیلی پره. خیلی

۱ نظر
سید محمد حسینی یزدی