خداکندکه بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چوگرد برسر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
- ۱ نظر
- ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۱۹
خداکندکه بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چوگرد برسر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
گاهی اوقات همین «چیزی نگفتن ها» زندگیهایی را به هم می زند!
جملاتی که زورشان زیاد است.
چه کار داریم فلانی چاق شده یا لاغر
ماشینش نو است یا کهنه
فرش خانه اش دستی یا ماشینی
و...
وقتی می فهمیم به خاطر حرف ما بود که در این خانواده اختلاف افتاد با یک اعتماد به نفس کامل می گوییم: «من که چیزی نگفتم!»