صبح یکشنبه 6 آبان ماه بود که حاج آقامون پیام دادند. قرار بود حاج آقا ، مادر و خواهر کوچکم با پرواز صبح پنجشنبه از مشهد به نجف بیایند و خودشان را بین راه به ما برسانند.
قرارمان اذان ظهر حدود عمود 800 بود.
نماز صبح را در یکی از موکب ها خواندیم و به راهمان ادامه دادیم. هنوز راه خیلی شلوغ نشده بود. بعضی ها هنوز بعد از نماز صبح به استراحتشان ادامه می دادند. به مسیر سمت چپ رفتیم که حرکت روان تر و خلوت تر بود.
بانو بین راه گفت «کاش صبحانه تخم مرغ گیرمون بیاد» . به شوخی گفتم
- ۰ نظر
- ۱۹ آبان ۹۷ ، ۱۶:۴۶